رستم که اکنون از ماموریت آزاد نمودن پادشاه فارغ شده بود، با خود اندیشید که هنوز، آن گونه که شایسته است، سرزمین های سرسبز و زیبای مازندران را ندیده است.
او سخت مشتاق بود تا حاصل زحماتش را در میان مردم ببیند تا آن خستگی که هموز، حتی پس از بازگرداندن شاه ایران به تختش بر شانه هایش سنگینی می کرد را با مشاهده ی خنده کودکان و آسایش مردان و زنان، از ته در کند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.