این یک افسانه نیست.
داستان جادوگرهای واقعی است!
مامان بزرگ دوست دارد دربارهی جادوگرها حرف بزند.
جادوگرهای واقعی، خطرناکترین موجودات روی کرهی زمین هستند.
آنها بیش از همه، از بچهها بدشان میآید و برای سر به نیست کردن بچهها، هر جادویی بلدند.
نوهی مامانبزرگ به داستانهای او گوش میدهد تا اگر روزی با جادوگرها روبهرو شد..و اتفاقاً روزی با آنها روبهرو میشود.
توی افسانه ها، جادوگرها همیشه کلاه های مسخره ای سرشان می گذارند و شنل های مسخره ای می پوشند و سوار جارو می شوند
و این ور و آن ور می روند.
ولی این یک افسانه نیست. این داستان جادوگر های واقعی است.
الان چیز هایی را که باید درباره ی جادوگر ها بدانید، به شما می گویم.
با دقت گوش کنید و چیز هایی را که می گویم، هیچ وقت فراموش نکنید.
جادوگر های واقعی لباس های معمولی می پوشند و خیلی شبیه زن های معمولی هستند.
توی خانه های معمولی زندگی می کنند و شغل های معمولی دارند.
برای همین، به این راحتی ها نمی شود گیرشان انداخت.
یک جادوگر معمولی، چنان نفرت داغ و سوزانی از بچه ها دارد.
یک جادوگر معمولی، صبح تا شب نقشه می کشد تا خودش از شرّ بچه ها خلاص شود.
او کشته مرده ی این است که بچه ها را یکی یکی سر به نیست کند و فکر و ذکرش همین است.
حتی اگر صندوق دار سوپر مارکتی باشد یا نامه های تاجری را تایپ کند، این ور و آن ور برود،ذهنش یک بند در حال توطئه چیدن و نقشه کشیدن و سوزاندن
و چزاندن و چلاندن بچه هاست و فکر های جنایت کارانه و شیطانی دارد.
او هر روز، صبح تا شب، با خودش می گوید:
« دفعه ی بعد که می خواهم بچه ای را لِه و لَوَرده کنم،چه جور بچه ای را انتخاب کنم؟ »
یک جادوگر واقعی از لِه و لَوَرده کردن یک بچه، همان قدر لذت می برد
که شما از خوردن بشقابی پر از توت فرنگی و خامه ی پرچرب.همه ی امیدش این است که هفته ای یک بچه را نیست و نابود کند
و به کم تر از این هم رضایت نمی دهد و اگر نتواند این کار را بکند، اخم هایش توی هم می رود.
داستان جادوگر ها نوشته ی رولد دال مناسب کودک و نوجوان با فضایی لذت بخش.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.